سرزمین طلای سرخ
قالب پرشین بلاگ

سرزمین طلای سرخ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الماس و آدرس almasesorkh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

                 انواع ادبی

اگر از عناصر فنی و ظاهری شعر بگذریم،زمینه ی معنوی شعر،حاصلتجربه ی عاطفی یا اندیشه وخیالی است که شاعر در آفرینش شعر خود به کار گرفته است.  ادبیات از جهات درونمایه و محتوا به انواع اصلی زیر تقسیم میشود:

حماسی
غنایی
مدحی
تعلیمی
دینی
انتقادی
مرثیه
وصفی
قصصی
مناظره
عامیانه و محلی
 

اینک به اختصار به شرح و توضیح برخی ازموارد فوق میپردازیم :

مرثیه

مرثیه از نظر ماهیت جزو ادب غنایی است. مرثیه در ادب فارسیسابقه ای کهن دارد و در نخستین دیوان شعر فارسی یعنی دیوان رودکی دیده می شود. درزمان حا نیز در آثار شاعران معاصر مرثیه های زیادی به چشم می خورد، مثلاً مراثیاحمد شاملو درباره فروغ فرخزاد و جلال آل احمد.
مرثیه ها اغلب درباره مرگپادشاهان و صاحبان قدرت و مقام یا بزرگان علم و ادب هستند. مرثیه های معروف در ادبفارسی بسیارند، مانند مرثیه فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا مرثیه رودکی در مرگ شهیدبلخی .

بعضی مرثیه ها هم درباره فوت یکی از خویشان است، مانند مراثیفردوسی، خاقانی و حافظ درباره مرگ فرزندانشان. مرثیه های زیادی نیز در مورد شهادتیا مرگ ائمه (علیهم السلام) سروده شده است مانند مرثیه هایی که محتشم به مناسبت هایگوناگون سروده است.


این نوع از مرثیه که بیشتر در میان مردم رواج داردبیشتر در سوگ سردار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام است و معروف ترین این مرثیهها ترکیب بند محتشم کاشانی در مورد واقعه ی کربلاست.

گاهی مرثیه در سوگ کسیسروده نشده است بلکه درباره ی از بین رفتن ارزشها و گذشت ایام جوانی و شادکامی یااز بین رفتن عظمت یک تمدن است، مانند مرثیه سعدی در خرابی بغداد به دست مغولان.

مرثیه ممکن است به هر قالبی باشد: قصیده و قطعه و ترجیع بند و ترکیب بند وگاهی هم غزل و رباعی و مثنوی.

نمونه ی مرثیه از حافظ در سوگ شاه ابواسحاق

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود----- دیده را روشنی از خاک درت حاصلبود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک ----- بر زبان بود مرا آن چه تو رادر دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد ----- عشق میگفت به شرح آن چهبر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است ----- آه از آنسوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز ----- چهتوان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم ----- خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق ----- مفتی عقل در این مساله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی ----- خوشدرخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسرپنجه شاهین قضا غافل بود



چند بند از ترکیب بند محتشم کاشانیدرباره ی شهادت امام حسین علیه‌السلام

باز این چه شورش است که در خلق عالماست

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیزعظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیرهباز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوعمی‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمشقیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاهقدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملکبر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمانو زمین نور مشرقین

پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین




مناظره

ژرف ساخت مناظره هم حماسه است زیرا در آن بین دوچیز بر سر برتری و فضیلت خود بر دیگری نزاع و اختلاف در می گیرد و هر یک بااستدلالاتی خود را بر دیگری ترجیح می نهد و سرانجام یکی مغلوب یا کجاب می شود.
ظاهراً اولین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته است اسدی صاحب گرشاسبنامه ولغت فرس اسدی باشد. از او مناظراتی به اسم های مناظره آسمانی و زمین، مغ و مسلمان،نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی به جامانده است.
از شاعران معاصر پرویناعتصامی به مناظره توجه کرده است. قالب شعری مناظره قصیده یا قطعه است. مناظره گاهیبه صورت نثر است و مخصوصاً در مقاله دیده می شود. در گلستان سعدی جدال سعدی با مدعینمونه یک مناظره منثور است. مناظره بر مبنای سوال و جواب است و این هر دو خاص شعرفارسی است و قبل از اسلام هم در ادبیات ما سابقه داشته است و مثلاً در منظومه درختآسوریک دیده می شود.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بر رست و بردویدبرو بر به روز بیست؟

پرسید از آن چنار که "تو چند ساله‌ای؟ ----- گفتا "دویست باشد و اکنون زیادتی است

خندید ازو کدو که "من از تو به بیست روز ----- بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست

او را چنار گفت که "امروز ایکدو----- با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد بادمهرگان ----- آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست             ناصر خسرو


رفوی وقت

گفت سوزن با رفوگر وقت شام شب شدو آخر نشد کارت تمام

روز و شب، بیهوده سوزن میزنی هر دمی، صد زخم بر منمیزنی

من ز خون، رنگین شدم در مشت تو بسکه خون میریزد از انگشت تو

زینهمه نخهای کوتاه و بلند گه شدم سرگشته، گاهی پایبند

گه زبونگردیدم و گه ناتوان گه شکستم، گه خمیدم چون کمان

چون فتادم یا فروماندم زکار تو همی راندی به پیشم با فشار

میبری هر جا که میخواهی مرا میفزائی کارو میکاهی مرا

من بسر، این راه پیمودم همی خون دل خوردم، نیاسودم دمی

گاهم انگشتانه میکوبد بسر گاه رویم میکشد، گاه آستر

گر تو زاسایشبری گشتی و دور بهر من، آسایشی باشد ضرور

گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق نیستهر رهپوی، از اهل طریق

زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ تو چه خواهی دید بااین چشم تنگ

روز می‌بینی تو و من روزگار کار می‌بینی تو و من عیب کار

تو چه میدانی چه پیش آرد قضا من هدف بودم قضا را سالها

ناله تو ازنخ و ابریشم است من خبردارم که هستی یکدم است

تو چه میدانی چها بر من رسیدموی من شد زین سیهکاری سفید

سوزنی، برتر ز سوزن نیستی آگهی از جامه، از تننیستی

من نهان را بینم و تو آشکار تو یکی میدانی، اما من هزار

مندرینجا هر چه سوزن میزنم سوزنی بر چشم روشن می‌زنم

من چو گردم خسته، فرصتبگذرد چون گذشت، آنگه که بازش آورد



ادبیات غنایی

ادبیات غنایی گونه ای از ادبیات است که با زبانی نرم و لطیف ، با استفاده از معانی عمیق و باریک ، به بیان احساسات شخصی انسان می پردازد و بیانگر عواطف و ارزوهای انسانی و غم و شادی های اوست.

کلمه ی «غنا» در اصطلاح ادبی به معنی موسیقی است و شعر غنایی در اصل همراه با موسیقی خوانده می شده است ؛اما در حقیقت ،دامنه ی آن بسیار گسترده تر است و همه ی احساسات گوناگونی انسانی از قبیل عاشقانه ،مذهبی، عرفانی، هجو ،وصف طبیعت و جامعه و مسائل شخصی مانند غم غربت ، شکایت از زندان ، مرثیه ی عزیزان و نظایر آن را در بر می گیرد . بنابراین شعر غنایی آیینه ی آلام و لذّات و تأثرات روحی و دوستی ها  و عشق ها و... است و  بخش عمده ی ادبیات ما را تشکیل می دهد.

در این نوع شعر شاعر «خویشتن خویش» را موضوع قرار می دهد ، نوع احساسات شاعر در برابر مسائل متغیّر است.

برخی شعر غنایی را حاصل آرامش نسبی پس از جنگ های پی در پی می دانند .در شعر فارسی ، وسیع ترین افق معنوی و عاطفی ، افق اشعار غنایی است ؛ غزل یکی از سرشارترین حوزه های شعر فارسی است و نمونه ی کاملی است که می توان همه ی انواع شعر غنایی را در آن به خوبی ملاحظه کرد.

در غزل حافظ ، مسائل اجتماعی با بیانی غنایی و براساس «من» گسترده ی اجتماعی شاعر مطرح می شود ، با مسائل خصوصی از قبیل مرثیه ی فرزند یا دوست ، مباحث فلسفی ، هجو ، طنز ، وصف طبیعت و تغزّل و... به هم می آمیزد و در یک زمینه ی عرفانی سیر می کند . یکی از زمینه های ادبیات غنایی بعد اجتماعی آن است که با ابعاد فردی و خصوصی تمایز عمده دارد ؛ مثلاً مناجات سنایی ، حبسیه های مسعود سعد سلمان و غزل حافظ و طنز عبید زاکانی و مرثیه های بهار اگر چه در ابتدای امر صورتی کاملاً فردی دارند امّا هریک در نهایت یک یا چند پیام مهم اجتماعی را در بر دارند.  

                                 

نمونه هایی از ادبیات غنایی:

  اشارت صبح شعری ازعبدالقادر بیدل دهلوی 

برق با شوقم شرار بیش نیست  / شعله طفل نی سواری بیش نیست  

آرزوهای دو عالم دستگاه   /  در کف خاکم غباری بیش نیست  

لاله و گل زخمی خمیازه اند   /  عیش این گلشن خماری بیش نیست  

تا به کی نازی به حس عاریت   /    ما و من آیینه داری بیش نیست 

می رود  صبح و اشارت می کند  / کاین گلستان خنده واری بیش نیست  

غرقه ی وهمیم ورنه این محیط  /  از تنک آبی کناری بیش نیست  

ای شرر از همراهان غافل مباش   /   فرصت ما نیز باری بیش نیست  

بیدل این کم همتان بر عزّ و جاه /  فخر ها دارند و عاری بیش نیست

 


 


در این بخش فرست واربه انواع فرعی تر ادبی اشاره می کنیم و از آن میان حبسیه و طنز و هزل و مطایبه راتوضیح می دهیم:


هجو و مدح

مفاخره

ساقی نامه

شهرآشوب

پارودی

حبسیه

طنز و هزل و مطایبه

مناجات

گلایه

بث الشکوی

تهنیت



حبسیه

حبسیه بیشتر از موضوعات شعری است تااز انواع ادبی به هر حال حبسیه از فروع ادب غنائی است و در آن شاعر اندوه و رنج خودرا از زندان توصیف می کند.

نخستین و بیشترین حبسیه ها در دیوان مسعود سعدسلمان دیده می شود و بعد از او نیز شاعرانی که به زندان رفتند حبسیه سرودند. چنانکه خاقانی چند حبسیه فرا دارد و در عصر ما شاعر استاد ملک الشعرای بهار نیز چندحبسیه سروده است.

زندان نای

نالم به دل چو نای من اندر حصارنای ----- پستی گرفت همّت من زین بلند جای

آرد هوای نای مرا ناله های زار ----- جز ناله های زار چه آرد هوای نای

گردون به درد و رنج مرا کشته بوداگر ----- پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای

نه نه ! ز حصن نای بیفزود جاه من ----- داند جهان که مادر ملک است حصن نای

من چون ملوک سر ز فلک برگذاشته ----- زی زهره برده دست و به مه برنهاده پای

از دیده گاه پاشم دُرهای قیمتی ----- وز طبه گه خرامم در باغ دلگشای

نظمی به کامم اندر چون باده لطیف

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ برچسب:, ] [ ] [ مدیریت ]

<< مطالب جدیدتر    ........   مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام به وبلاگ خودتون خیلی خیلی خوش اومدین.راستی نظر یادتون نره......... یه چیز دیگه این که اگه از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع استفاده کنین اشکالی نداره وگر نه قانونن و شرعا مسئولین.
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 138
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 138
بازدید ماه : 352
بازدید کل : 14616
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1