به غضنفر (میدونید کیا رو میم دیگه) ميگن از چه لبی خوشت مياد ميگه لب جوب
غضنفر باباش رو میكشه؟
ميپرسن چر باباتو كشتی ميگه اين هفته های آخر به مامانم با چشم بد نگاه میكرد
يه روز تو مسجد مسابقات قرآن بوده غضنفر با لباس ورزشی شركت می كنه
يه روز
يه غضنفر میخواسته نماز بخونه میگه الحمدلله رب العالمين.... خدايا سرت و درد
نميارم والضالين!!!
غضنفر ميره خواستگارای خانواده دختره ميگن:خوب آقا چیكاره
باشن غضنفر میگه بنده قاضیام میپرسن توكدوم شعبه قضاوت میكنی ميگه
همينجا تو شعبه پرسی قازيه
روز يه غضنفر دوزاريش كج بوده هزار تومن ميده
درستش میكنه
غضنفر به رفيقش ميگه ميخوام دختر شاه بگيرم!رفيقش ميگه
چرت نگو مومن!مگه کشکیه! ترکه ميگه من که راضيم ننم هم که راضيه فقط مونده
شاه و دخترش
غضنفر پرتقال خونی ميخوره ايدز ميگيره*ترکه ميميره بابش رضايت
نميده
غضنفر کارت تلفن ميخره عجالتا ميده اول پرسش کنند
غضنفر ميره زير ماشين
رفقاش با دمپايی ميزنند درش بيارند
غضنفر ميفته تو چاه فاميلاش سند ميذارند
درش ميارند
غضنفر ميره مسابقه بيست سوالی رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن
که:جواب خياره فقط تو زود نگو که ضايع شی خلاصه مسابقه شروع ميشه ترکه
میپرسه:تو جيب جا ميگيره؟ ميگن نه ميگه اين عجب خيار گندهای!
غضنفر سوار آسانسور ميشه ميبينه نوشته ظرفيت ۱۲ نفر با خودش ميگه: عجب
بدبختيهها!حالا ۱۱ نفر ديگه رو از کجا بيارم
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند